بسم الله الرحمن الرحیم
شب ها آن قدر انرژی دارم که از شدت انرژی دوست دارم بروم کار کنم ، مطالعه کنم ، گردش بروم ، ورزش کنم ، فکر کنم .
البته کار کردن برای خودم نه برای شیفت شب ادارات و شرکت ها !
روز که آغاز می شود یاد کارهای عقب افتاده و از آن مهمتر سال های عقب افتاده می افتم .
می ترسم اشکالات گذشته سد راهم شود و دوباره رسیدن به هدف هایم عقب بیافتد .
شب ها از همان کودکی برایم جذابیت خاصی دارد .
از کودکی وقتی عبارت " شب های تهران " را می شنیدم یک حس بسیار جذاب و غریبی در من ایجاد می شد بی آنکه در آن سنین اصلا تهران را دیده باشم .
" شب های مشهد " که اصلا عالمی دیگر است برایم .
" شب های تبریز " هم که همیشه با من است .
شب ها آن قدر حالم خوب است که اخیرا تصمیم گرفته ام کارهای سخت اما دلپذیرم را شب ها انجام دهم .
البته منظورم از شب ها ساعت دوازده به بعد است !
تصمیم دارم روزها کمی بیشتر بخوابم و شب ها کمی بیشتر بیدار بمانم . روزها دنبال کارهایی بروم که برایم سخت و ضروری است اما دلگیر ، و شب ها کارهایی را انجام دهم که سخت است و ضروری اما دلپذیر !
کارهای دلپذیر را بنظرم بهتر است برای لحظات دلپذیر نگه داریم تا لذت و کیفیتش بیشتر باشد .
دلپذیری لحظات را با دلگیری کارها خراب نکنیم .
در مقابل کارهای دلگریز را در لحظات دلگریز انجام دهیم چون اصلی ترین دلیل دلگریز بودن آن لحظات ، وجود داشتن همان کارهای دلگریز است .
پس با انجام دادن آن کارها هم باعث کم شدن کارهای دلگریز می شویم و هم درواقع از دلگریزی آن لحظات کم می کنیم .
درست است که خداوند فرموده است روز برای معاش است و شب برای استراحت اما شاید تا زمانی که روزهای دلگیر و دلگریزم جای خود را به روزهای دلپذیر بدهد جایز باشد که شب ها را برای فعالیت بیشتر اختصاص دهم .
شب ,ها ,کارهای ,، ,لحظات ,دلگریز ,شب ها ,و شب ,کنم ، ,شب های ,کارهای دلگریز
درباره این سایت